- معرکه کردن
- شگفت کاری کردن کار شایان کردن هنگامه کردن کاری شایان توجه و مهم انجام دادن
معنی معرکه کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رها کردن، وا گذاشتن، گسستن جدا شدن بریدن پیوند ترک کردن، دست برداشتن از یکدیگر، رابطه خود را با زن خویش قطع کردن
شناساندن شخصی بدیگری بوسیله ذکر نام و شغل او
Introduce
introduzir
einführen
wprowadzać
представить
представляти
introduceren
introducir
introduire
introdurre
प्रस्तुत करना
পরিচয় করানো
memperkenalkan
kuanzisha
تعارف کرانا
اظهار کردن، بیان کردن، ارائه دادن، نشان دادن، عرضه داشتن
هویدا کردن نشان دادن
خود (خویشتن) را مرده کردن، خود را همچون مرده ساختن: خویشتن مرده کرده بودم و تو مرا زنده کردی، خود را مرده وانمودکردن
آمیزاندن آمیخته کردن ترکیب کردن آمیختن: گل اندر گل مرکب کرد بوی باد نوروزی چو از گل گل پدید آمد گلستان چون گلستان شد، (معزی)
parafusar
przykręcać
закручивать
закручувати
vastdraaien