جدول جو
جدول جو

معنی معرکه کردن - جستجوی لغت در جدول جو

معرکه کردن
شگفت کاری کردن کار شایان کردن هنگامه کردن کاری شایان توجه و مهم انجام دادن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

رها کردن، وا گذاشتن، گسستن جدا شدن بریدن پیوند ترک کردن، دست برداشتن از یکدیگر، رابطه خود را با زن خویش قطع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معرفی کردن
تصویر معرفی کردن
شناساندن شخصی بدیگری بوسیله ذکر نام و شغل او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معرفی کردن
تصویر معرفی کردن
Introduce
دیکشنری فارسی به انگلیسی
प्रस्तुत करना
دیکشنری فارسی به هندی
পরিচয় করানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از عرضه کردن
تصویر عرضه کردن
اظهار کردن، بیان کردن، ارائه دادن، نشان دادن، عرضه داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرضه کردن
تصویر عرضه کردن
هویدا کردن نشان دادن
فرهنگ لغت هوشیار
خود (خویشتن) را مرده کردن، خود را همچون مرده ساختن: خویشتن مرده کرده بودم و تو مرا زنده کردی، خود را مرده وانمودکردن
فرهنگ لغت هوشیار
آمیزاندن آمیخته کردن ترکیب کردن آمیختن: گل اندر گل مرکب کرد بوی باد نوروزی چو از گل گل پدید آمد گلستان چون گلستان شد، (معزی)
فرهنگ لغت هوشیار